loading...

کـوچــه ی تنهـــــایـی

درویش کوچـــــــــه های تنهــــــــاییم ، کاسـه ی گـدایــی مـرا ، سکه ی نگـــاه تـو کـافـیــست...!

بازدید : 1682
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 21:23

و رسیـــد فرصت دیدار...

چقدر دلخوشم به داشتنت خــدا !

که با همه بی سر و پایی ام، باز هم در میکده رمضانت راهم داده ای...

تو همان اله بی همتایِ منی؛

که هزاران بار پناهم داده‌‌‌ای و... من رمیده ام.

تو همان معشـــوق بی نظیر منی،

که باز به انتظار خلوتی با من، ضیافتی یک ماهه، برپا کرده ای.

آمده ام...؛

و همه دار و ندارم؛ دل بیـــچاره و شکسته ایست، که یازده ماه، با دستان خودم، به دارِ گناه آویختَمـَش .

آغوش بگشا...

تا یکسال دوری ات را یکجا زار بزنم.

آغوش بگشــا تا همین ثانیه‌های نخست را، با طعم آغوش تو، آرام بگیرم.

بگذار ساده بگویم؛

من طعم بوسه‌های تو را خوب می‌شناسم...

و بدنبالش تمامِ سال را به انتظار سحرهای مهمانی ات، لحظه شماری کرده ام

و مــــن؛

دوباره خوشبختی را در آغـ💞ـوش تو، تجربه خواهم کرد...!

چقدر سخته خندان نگه داشتن لب ها در زمان گریستن قلبها و چه سخت تره تظاهر به خوشحالی در اوج غمگینی...!
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 20
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 8
  • بازدید کننده دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 34
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 29669
  • بازدید کلی : 37541
  • کدهای اختصاصی